امروز از تنی چند از هم میهنان ساکن مونیخ با ا- میل مطلبی بدستم رسید که این مطلب در همین راستا میباشد با سپاس از ارسال کنندگان این مطلب ، آنرا خواندم و بسیار منطقی و بدور از کینه و مسائل شخصی یافتم ، زیرا متاسفانه فرهنگ کینه ورزی در میان گروهها و دستههای فرهنگی و سیاسی خارج از کشور رایج است و این خود خواست نظام بر آمده از سوی الله حاکم بر سرزمینمان است که میخواهد حتی ۲ نفر نتوانند در زیر یک سقف برای نجات میهن همگام و هم هدف گردند تا عمر مقدس نظام الهی طولانی تر گردد در مورد خانههای ایران که در سرتاسر اروپا و بویژه در شهر مونیخ فعال هستند صحبتهای زیادی از همان آغاز تولد بر سر زبانها بود که بنده را وا داشته تا سوالهایی را بصورت مقاله به رشته ی تحریر درآورم که هنوز در دست نوشتار است. در این مقاله یکی از سوالات در همین رابطه است که این دوستان هم در مطلبشان عنوان ساختند! این خانه ی فرهنگی از کدام فرهنگ سخن میگوید ؟ از سعدی که بیت معروفش بر سر در سازمان ملل میدرخشد که میگوید: بنی آدم اعضا یکدیگرند ... که در آفرینش ز یک گوهرند ... تو کز محنت دیگران بی غمی ... نشاید که نامت نهند آدمی ؟.... که اگر از این فرهنگ بگوید نباید سکوت کند و روز بعد از تماشای به خاک و خون کشیده شدن نداها و ترانهها و سهرابها به رقص و پایکوبی بپردازد ... که اگر چنین کند همان میشود که سعدی فرمود: نشاید که نامت نهند آدمی !!... صورت دیگر این ماجرا آن است که به ظالم توپ و تشر زده و وی را از این کار برحذر دارد ! برای این کار حتما نباید از یک ایدئولژی خاصی دفاع کرده و سیاست مشخصی را عنوان نماید بلکه فقط از آنکه فرمان تیر به سوی مردم بی دفاع میدهد بپرسد: چرا اینکار را کردی ؟؟ به کدامین گناه کشته شدند این جوانان ؟؟!! فراموش نکنیم که این جوانان میتوانند از اقوام فامیل و یا حتی از افراد خانوادههای خود اعضای این خانههای ایران باشند !! آیا باید این صحنهها را دید و لب به دندان گزید ولی هیچ نگفت ؟ آیا این صحبت رواج فرهنگ، منظور همان فرهنگ انشاالله گربه است میباشد ؟ یا آنکه به قول هم میهنی برای نجات آپارتمان خود در تهران مجبور است سکوت نماید ! و فراموش میکند که آپارتمانش بصورت اتفاقی در کشوری قرار گرفته که تمام آن کشور مصادره شده است !!!؟؟ و این جوانان برای رهایی آن کشور و آن آپارتمان است که به خیابانها میروند و جان جوان خود را فدا میسازند تا من و شما آزاد باشیم و بتوانیم آزادانه به میهن خود سفر نماییم بی آنکه مجبور باشیم به هنگام ورود یا خروج قول و قرارهایی با حکومت گران داشته باشیم و مهر سکوت بر لب بکوبیم که مبادا در سفر بعدی گریبنمان را بگیرند سوال دیگرم این است که این خانه ی ایران کدام خانه ی ایران است ؟ آن خانه که خواستیم بهترش نماییم و بی آنکه بدانیم چه میخواهیم به خیابان آمدیم و به قول مهدی بازرگان طلب یک لیوان آب نمودیم اما سیل آمد ؟ یا این خانه ی امروزی که ویرانه ای بیش نیست ؟! بانو فرشته خواننده ی سر شناس که برای نوروز ۱۳۸۹ در کنسرت افتخاری برای این خانه ی ایران در شهر مونیخ بر صحنه حاضر شد گفته بود: اگرچه اسم اینجا خانه ی ایران است ! اما اینجا خانه ی ما نیست !! خانه ی ما آنجاست ... (منظور ش ایران بوده است) ... این خوب است که مسئولان این خانههای ایران مشخص سازند از کدام خانه صحبت میکنند ! و صاحب آن خانه کیست ؟ تا مبادا خدایی نکرده در خانه ی غصبی نماز بگذاریم !!! و یا سینه زنی عاشورا را بر پا کنیم و سپس عید نوروز را جشن بگیریم !! چرا که میخواهیم از فرهنگ نیاکانی خود حمایت نماییم !!.... بعد از مشخص شدن اینکه از کدام خانه صحبت میکنیم میرسیم به پرچم یا بیرق آن خانه ! چرا که هر کشور و هر ملت و قومی برای خود پرچمی دارد ، ملت ایران نیز از قرنها پیشتر برای خود بیرقی ساخته که از یادگار نیاکان ماست ... این پرچم به هچیک از سلسله های پادشاهان مربوط نیست! ضمن آنکه در هر دوره قسمتی از این پرچم ساخته شده و چون این خواست مردم آن دوران بوده پس سینه به سینه و نسل به نسل برای ما باقی مانده که به آن پرچم ۳ رنگ شیر و خورشید نشان میگویند و پیرو روایتهای تاریخی حتی شیر و خورشید آن از فرهنگ اوستایی گرفته شده است ... خوب حالا اگر بخواهیم به دنبال فرهنگ باشیم و قصدمان رواج فرهنگ نیاکانی باشد باید نخست خود از فرهنگمان چیزها بدانیم و سپس آنها را به دیگران بیاموزیم! و اگر خودمان هم نه از تاریخ و نه از فرهنگ بدانیم سئوالی را در ذهنها خلق میکنیم که: چه چیزی را قرار است به دیگران بیاموزیم ؟؟ آنگاه صدای مولوی را میشنویم که میگوید: من مست و تو دیوانه ، ما را که برد خانه ؟ .... با این دو سوال و توضیح کوتاه اکنون مایلم این سوال را طرح نمایم که چرا پرچم خانههای ایران نه این است و نه آن ؟ چرا که هر دو آن پرچمهای رسمی پیش و پس از انقلاب به تصویب مجلس رسیده اند و مجلس هر دو دوران آنها را پذیرفته اند ... حال چرا شما نه آنرا و نه اینرا به عنوان پرچم خود پذیرفتهاید؟ آیا قصد بوجود آوردن پرچمی جدید را دارید ؟ آن هم بی تصویب مجلسی ؟؟ ... تک تک مردم ایران این حق را دارند که پرچم زمان پیش از انقلاب یعنی پرچم نیاکانی خود را و یا این پرچم جدید را بپذیرند ! اما هیچکس و هیچ گروهی حتی سیاسی این حق را ندارد که به دلخواه خود پرچم ایران را تغییر دهد ... چگونه است که شما که سیاسی هم نیستید دست به این کار زدید ؟؟؟ در صورتی که اگر پرچم همین جمهوری اسلامی را هم برای خود انتخاب میکردید در نظر بسیاری بسیار صادق تر جلوه مینمودید از اینکه بخواهید به تصمیم خود نه این باشید و نه آن ! بسیاری از هم میهنان ما که در حقیقت قربانیان همین نظام مقدس جمهوری اسلامی هستند و بخاطر سیاستهای غلط این نظام از خانه و کاشانه گریخته ، بدبختیها کشیده تا خود و خانواده را به ساحل به اصطلاح امن رسانده ... دلزده از این سیاست بازیها بدنبال آن فضای مهر و صداقت پیش از انقلاب سر به هر مجلسی میکشد تا شاید گم شده ی خود را بیابد ! و این مهم را مسئولان این نظام بر آمده از سوی الله خوب میدانند ... چرا که همین گمشدهٔ را خود این مردان خدا از مردم گرفته اند ، پس همین احتیاج مردمی میتواند ماندن این آقایان را تضمین نماید یعنی به این گونه که به این طریق مردم را در زیر یک سقف آورده و فیلم این جم آوری را در داخل به نمایش گذاشته تا مردم داخل ببینند که ایرانیان خارج از میهن فقط بفکر رهایی خود بودند و حال که رها شده اند اصلا یادی هم از مردم داخل نمیکنند .... این کار باعث میشود آن دسته از جوانانی که حاضرند برای نجات ایران حتی جان خود را فدا کنند دلزده شده و آن نیرو و انرژی را به یک سرخوردگی بدل سازند !! و همین سرخوردگی آن جوانان به روی آوردن به اعتیاد مواد مخدر که در اجتماع ایران فراوان است منجر میشود و یا به فرار از ایران و در مواردی هم به سکوت وا داشته میشوند !! و این درست همان چیزیست که نظام بدنبال آن است !! حال پاسخ مرا بدهید ! آیا این غیر سیاسی بودن به این معنا است ؟؟ و یا منظور شما از غیر سیاسی بودن یعنی اینکه شما از یک ایدئولژی خاصی حمایت نمیکنید ولی با هیچ ایدئولژی هم مبارزه نمیکنید تا آن ایدئولژی به فرهنگ و کشورتان صدمه نزده باشد !؟ در پایان مایلم این سوال مثال گونه را هم طرح نمایم که: اگر چند دزد و خلاف کار به خانه ی شما وارد شوند و علاوه بر سرقت امولتان نظری هم به ناموس تان داشته باشند ، فرض بگیریم شما هم در اتاقی هستید که کسی از وجود شما خبر ندارد و در حقیقت شخص شما در خطر قرار ندارید ... آیا به سکوتتان ادامه میدهید و خود را به خطر نمیاندازید ؟ یا آنکه به ندای شرف و غیرت و ارق خانوادگی و ملی تان توجه میکنید و به دفاع از افراد خانواده و میهنتان بر میخیزید؟ اگر اینکار را انجام دهید که دیگر نمیتوانید بیطرف باشید و بگویید شما به ظالم و مظلوم کاری ندارید و به اصطلاح میخواهید به سیاست کاری نداشته باشید ! اما اگر در همان پستو سکوت را انتخاب کنید و اجازه دهید که غاصبین هر کاری که میخواهند با خانواده و هم میهنانتان انجام دهند ، آنگاه اسم این را چه میگذارید ؟؟ برشت میگوید: کسی که حقیقت را نمیدانند جاهل است ، اما کسی که آنرا میداند ولی سکوت میکند تبهکار است !! باید از خود بپرسیم آیا ما هم یکی از این دو دسته هستیم و یا نه ! ما از دسته ی آزادگانیم ؟ که هم حقیقت را می یابند و هم آنرا با صدای بلند بیان مینمایند و قیمت آنرا هم میپردازند!!... ما همه با هم یک ملت را تشکیل میدهیم، هیچ یک از ما نمیتواند ایرانی تر از دیگری باشد پس بخواهیم که نقش مثبت خود را درعضویت در این اجتماع به نیکی ایفا نماییم و از سعدی نازنین بشنویم که میگوید: از ما دو افسانه ی نیک و زشت باقی میماند! بخواهیم که افسانه ی نیک از ما بجا بماند !!... امیدوارم در این مقاله کسی را نرنجانده باشم جز دشمنان ایران را !! هدف فقط روشنگری و سازندگی است و نه ویرانگری!! پاینده باد ملت آزاده ایران ... مجید رحیمی - مونیخ ۱۵ فروردین ۱۳۸۹ برابر با ۴ آپریل ۲۰۱۰
Saturday, April 3, 2010
!! خانه ی ایران در مونیخ
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
No comments:
Post a Comment