Sunday, May 10, 2009

»»!حيف از «کيهان لندن» و مفهوم «سلطنت - طلب»»

-
هادی جان هر چه با خودم کلنجار رفتم که به مطلبت دستبرد نزنم نشد که نشد ! برای همین یک دستبرد ناشیانه به شعر و مطلبت زدم ... البته ناشی‌ بودنم به مرور زمان درست خواهد شد ! وقتی‌ چند بار این کار را تکرار کنم ! اگر خدا بخواهد ! میم- ر - شاپور

از هادی خرسندی

!!»حيف از «کيهان لندن» و مفهوم «سلطنت - طلب

یادم میآید اکبر اعتماد رئیس انرژی اتمی زمان شاه صبح تا شب در لندن در دفتر کیهان پلاس بود و
میگفتند چون والاحضرت اشرف نوکر جدید آورده، این را فرستاده که به بهانه ی نظارت بر کمک های والاحضرت،سرش در لندن گرم باشد
کیهان لندن بعد از یکربع قرن انتشار در برونمرز، وضعی غم انگیز دارد. این هفته نامه که در راستای حفظارزشهای ملی منتشر میشد و به علت حضور چند تن از وزرای محمدرضاشاهی در هیأت مدیره اش، و وعده حمایت مالی، چند صباحی گرایش‌های سلطنت طلبانه داشت، اکنون که با گسترش اینترنت از سوددهی افتاده، روی دست نویسندگان و کادر فنی مانده است.
وزرای محمدرضاشاهی تا آنجا که توانستند به نام کیهان از جا و ناجا پول گرفتند و وابستند و قمپز در کردند و خودشان را بستند و هرجا هم روزنامه سودی داد سهم خودشان را برداشتند و حال که آردشان را بیخته اند و الک شان را آویخته اند، کیهان لندن را با بدهی‌هایش رها کرده اند! اکبر اعتماد هم سر از جمهوری اسلامی درآورد! و به غنی کردن اورانیوم‌های آخوندها پرداخت.
کیهان لندن که اکنون از همکاری روزنامه نویسان باسابقه ای چون دکتر الاهه بقراط، دکتر محمد عاصمی، احمد احرار، دکتر صدرالدین الهی، داریوش همایون، ناصر محمدی، دکتر علیرضا نوری زاده، شاهین فاطمی و هادی خرسندی .... – با گرایش های گوناگون و ناهمگون - برخوردار است، در کنار دنیای بی در و پیکر سایت‌های مجازی، رسانه‌ایست که بوی دل انگیز مرکب چاپ بر کاغذ کاهی میدهد. نشریه ایست مستقل که نه نوکر اشرف در آن دخیل است نه وزرا و دیپلمات های کاسبکار و فرصت‌طلب محمدرضاشاهی. این سروده‌ی بیست سال پیش چقدر
خوب این حضرات «سلطنت-طلب» را تصویر میکند
دیدم آقای سلطنت‌طلبی
که خمینی شده‌ست مولایش
میکند از رژیم او تعریف
با اراجیف گوش فرسایش

گفتم این بود سلطنت‌طلبی؟
با تمام فغان و غوغایش
گفت آمد امام و شد توقیف
ثروت بنده طبق فتوایش

لیک در پس گرفتن اموال
شاه جنبی نخورد از جایش
نامه دادم خودم حضور امام
عربی بود نصف انشایش

گفتم این بینوا طلب دارد
از شما باغ و ملک و ویلایش
ثروتم را اگر که پس بدهید
نوکرم بر امام و آبایش

آن امام عزیز هم فوری
تلفن زد به احمدآقایش
رفع توقیف شد ز اموالم
جان به قربان قد و بالایش

بله من سلطنت-طلب بودم
نکنم هیچوقت حاشایش
«سلطنت» با «طلب» دوتا لفظ است
بکن از همدگر مجزایش

بنده اکنون رسیده‌ام به «طلب»
«سلطنت» نیز گور بابایش

No comments: