جدیدترین سرودهام را تقدیم دلهایی مینمایم که بر ضد اعدام فریاد برکشند
------------
نابود باد اعدام !!..
------------
یک سحر بهاری ، از خواب برخاستهام
تا که هوای پاکی به سینه ی خود کشم
و کام خود به شادی ، در این صبح بهاری ، به زیبایی نشانم
پنجره میگشایم ، با لبخندی پر امید
تا که به کوچه گویم: یک روز شاد بادت
پر از هیاهو و شور
غوغای نوجوانان
روح یک زندگانی باشد به کامت عادت
پنجره میگشایم، سر میکشم به کوچه
غوغای صبگاهی ، کابوس یک جهنم
مالش دهم به چشمم ، که تا کابوس شود گم
کابوس جانم اما آویخته از طنابی
در یک صبح بهاری ، بر قاب پنجرهام
جوان بی گناهی ، به جرم آنکه خود بود
و خود را جار میزد
و این ساز خدا را ، در کوچه و خیابان
به نرخ بخشش جان ، ز جان آزاد میزد
در این صبح بهاری ، آویخته پیکر او ،
در قاب پنجرهام ، به جرم نور بودن
به جرم شب زدودن ، به جرم آزادگی
دیدن پیکر او ، نه تنها از من که از ،
جماعت خیابان ، ساخته دشمن شب ، سرباز روشنایی !..
فریاد زدم به کوچه ... گفتم: که بشنود شب
نابود باد اعدام ! نابود باد اعدام !!
مجید رحیمی ۱۷ آگوست ۲۰۱۱ مونیخ
No comments:
Post a Comment